همشهری آنلاین- گروه فرهنگی: رمان«سالار مگسها» نوشته ویلیام گلدینگ که بعد از انتشار مرزها را درنوردید و میلیونهای مخاطب ادبیات در سراسر جهان را شیفته و مجذول خود کرد، قبل از انتشار با چنان مخالفتی از سوی اغلب ناشران مواجه شد که در مواردی نویسنده را به شک انداخت که آیا راه خود را درست رفته است یا نه؟ اما ویلیام گلدینگ که به نوشته خود ایمان داشت، دست از پافشاری و سماجت برای انتشار رمان خود بر نداشت تا موفق شد بعد از مخالفت ۲۱ ناشر، سرانجام رمان سالار مگسها را منتشر کند و با این رمان برنده جایزه نوبل شود. در ابتدا تنها ۳۰۰۰ نسخه از این کتاب به فروش رفت اما دو سال بعد یعنی در سال ۱۹۵۶ رمان سالار مگسها به یکی از پرفروشترین کتابها بدل شد و مجله تایم از آن به عنوان یکی از ۱۰۰ کتاب موفق نام برد. حوادث این رمان لزوم حاکمیت قانون در جوامع انسانی را به تصویر میکشد و عنوان خود را از شیطان بعل الذباب گرفته است.
در این داستان هواپیمای حامل بچههای یک مدرسه در نزدیکی جزیرهای متروکه سقوط میکند و آنها بدون سرپرست موظف به اداره خودشان میشوند. پس از مدت کوتاهی گروه قانونگریز با توسل به اهرمهای زر و زور و تزویر جمعیت را به سوی توحش میکشند. بر اساس این داستان در سالهای ۱۹۶۳، ۱۹۷۶ و ۱۹۹۰ فیلمهایی ساخته شده است. سریال لاست هم بسیاری از مضامین خود را از این داستان الهام گرفته است.
کتاب سالار مگس ها با زبانی نمادین به وضعیت انسانها در جوامع امروزی پرداخته است. در سالار مگس ها علاوه بر شکل ظاهری داستان، با لایه دومی روبهرو هستیم که نقد جامعه بشری است. ویلیام گلدینگ پیش از اینکه نویسنده باشد شاعر است و با زبانی نرم و شاعرانه وقایع داستانش را روایت می کند.
ویلیام جرالد گولدینگ در ۱۹۱۱، در غرب انگلستان زاده شده است. تحصیلات خود را در دانشگاه آکسفورد در رشته زبان و ادبیات انگلیسی به پایان برده و در ۱۹۴۰ به نیروی دریائی انگلیس وارد شده است. پنج سال بعنوان افسر نیروی دریائی در عمدهترین درگیریهای جنگ دوم جهانی شرکت داشته و سپس اولین قصه خود، سالار مگس ها را در ۱۹۵۵ نوشته است.
رمان سالار مگس ها، از اولین نوبت انتشارش در سال 1954 تا کنون، جذابیت و اثرگذاری خود را حفظ کرده و با تصویر خشونت آمیز و شگفت انگیز خود از سرشت آدمی، در آتش بحث هایی داغ و جنجالی دمیده است. گرچه رمان سالار مگس ها، نظرات مساعدی از منتقدان دریافت کرد، ولی در زمان انتشار به صورت گسترده ای نادیده گرفته شد. اما خیلی زود ورق برگشت و این رمان به فرهنگی جریان ساز مبدل گشت و منتقدین و دانشجویان ادبی، آن را از نظر تأثیرگذاری بر مکاتب فکری و ادبیات مدرن با کتاب ناتور دشت، اثر جی.دی سلینجر، مقایسه کردند. هواپیمایی در یک جزیره ی دورافتاده سقوط می کند و تنها چند پسر نوجوان از این حادثه جان سالم به در می برند. همه ی این شخصیت ها[از سایمون پیشگو و رالف اخلاق گرا گرفته تا پیگی دوست داشتنی و جک خشن و خودخواه]سعی می کنند تا اوضاع را در شرایط سخت و گاهی اوقات وحشیانه ی دور و اطرافشان کنترل کنند. تلاش و تقلای این شخصیت ها در پیدا کردن راهی برای جان به در بردن در اجتماعی بی قانون و بدون نظمی مشخص، مخاطبین را به ارزیابی دوباره ی مفاهیمی از قبیل ساختار های سیاسی و اجتماعی جوامع و چارچوب های اخلاقی دعوت می کند. رمان، مخاطب را وادار می سازد تا جامعه، حکومت و قانون را به چالش بکشد و درباره لیاقت افراد در رسیدن به قدرت و نتایج آن، تأمل کند. رمان سالار مگس ها که اغلب با ناتور دشت مقایسه می شود، داستان درخشانی است درباره انسانیت از دست رفته.
نظر شما